سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شاپرک
قالب وبلاگ

 

 

روز قسمت بود، خدا هستی را قسمت می کرد.  

خدا گفت: چیزی از من بخواهید؛ هر چه که باشد شما را خواهم داد.  

سهم تان را از هستی طلب کنید زیرا که خداوند بسیار بخشنده است. 

 

و هر که آمد چیزی خواست 

یکی بالی برای پریدن  

و دیگری پایی برای دویدن 

یکی جثه ای بزرگ خواست                                                                                                          

و آن یکی چشمانی تیز 

یکی دریا را انتخاب کرد  

و یکی آسمان را

 

در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت: خدایا من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم! نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ، نه بالی و نه پایی، نه آسمان و نه دریا، تنها کمی از خودت، تنها کمی از خودت را به من بده

و خدا کمی نور به او داد   .

نام او کرم شب تاب شد .

 

خدا گفت: آن نوری که با خود دارد بزرگ است. حتی اگر به قدر ذره ای باشد. 

تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی .

 

و رو به دیگران گفت: کاش می دانستید که این کرم کوچک، بهترین را خواست؛ 

زیرا از خدا جز خدا نباید خواست .

 

هزاران سال است که او می تابد روی دامن هستی می تابد وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است.

 

 

 

http://creator.mihanblog.com/public/public/rte/images_new/smiles/53.gif کاش یادمان نرود اگر نوبت ما رسید از او جز او نخواهیم و نجوییم و نگیریم  http://creator.mihanblog.com/public/public/rte/images_new/smiles/53.gif




[ دوشنبه 90/10/19 ] [ 12:44 عصر ] [ فلق ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

صفحات اختصاصی
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 18256
  • آنکولوژی | اخبار وب